afkarmanfi-Cover

منفی نگری

حتماً کسانی را می‌شناسید که مدام از زمین و زمان شکایت می‌کنند. شکایت کردن و غُر زدن یک رفتار منفی است که بیش از همه خود شخص را آزار می‌دهد.

هرچه بیش‌تر از اوضاع و احوال زندگی خود و روزگار و دنیای اطراف گله کنیم، انرژی بیشتری از دست داده و در منجلاب افکار سیاه بیشتر فرو می‌رویم.

مهم‌ترین گام در ترک عادت ناپسند «شکایت کردن و غُر زدن مداوم»، از بین بردن آن در شخصیت‌مان است.

معمولاً چنین افرادی را با افکار منفی تراوش شده از ذهنشان می‌شناسند.

آدم منفی‌نگر وقتی حرف می‌زند، انگار که که یک تریلی 18 چرخ توی دلش بار غم و غصه خالی کرده.

حتی اگر بخواهد شکر کند، چنان آه می‌کشد و با ناله می‌گوید: «خدایا شکرت» که از صد ناشکری بدتر است.

برخی نمی‌دانند چگونه باید افکار منفی را از ذهنشان دور کنند و به آن فکر نکنند. قطعاً کار ساده‌ای نیست.

پذیرش مسئولیت

بعضی افراد از زندگی خود ناراضی‌اند. هروقت آن‌ها را ببینید فقط ابراز ناخوشنودی می‌کنند.

رفتارشان خسته‌کننده و کسالت‌آور است. وقتی ازشان بپرسید آیا تا به حال فکر کرده‌اند بهتر از این هم می‌توان زندگی کرد؟ جواب می‌دهند: «نمی‌توانم، نمی‌شود، نمی‌گذارند.»

این افراد نمی‌توانند مشکلاتشان را مدیریت کنند یا راه‌حلی برای آن پیدا کنند.

پذیرفتن مسئولیت افکار کار خوبی است، اما نه به این قیمت که افکار منفی را جزئی از شخصیت‌مان دانسته و در انتها خود را مقصر بدانیم و همواره احساس بدی داشته باشیم.

جایگزینی افکار منفی با افکار مثبت

افکار منفی و مخربی که در ذهن پرسه می‌زنند را باید به موقع تشخیص دهیم و با افزایش آگاهی و هوشیاری آن‌ها را با تفکرات مثبت جایگزین کنیم.

همه‌ی ما توان تغییر افکارمان را داریم، اما باید خود را از دام به گردن گرفتن تقصیرات رها کنیم.

این افکار گناه یا خطا تقصیر جبران‌ناپذیری نیست که نشود آن را رفع کرد.

افکار منفی‌ای که به ذهن ما سرازیر می‌شوند، جزو شخصیت ما نیستند.

اما با این وجود، تکرار مداوم این افکار، بخش وسیعی از ذهن ما را تصرف می‌کند.

منفی نگری

اگر بیشتر اوقات افکار ما منفی باشد، ذهن به آن عادت کرده و به دنبال ورودی‌های مشابهی می‌گردد.

یعنی ناخودآگاه یاد می‌گیریم که به دنبال اتفاقات منفی باشیم و شخصیت ما کم‌کم تبدیل به یک جذب‌کننده رویدادهای منفی می‌گرد.

فرار از این وضعیت سخت است چرا که خودمان باعثش بوده‌ایم.

این افکار مثل یک زنجیر به یکدیگر پیوسته‌اند و از هم تغذیه می‌کنند.

تکرار و پیوستگی‌شان، باعث می‌گردد هراس به جان‌مان سرازیر شود، آدرنالین خون‌مان بالا رود، و نگرانی و دلواپسی و اضطراب درون‌مان پا گیرد.

نگرانی در مورد آینده

افکار منفی حتی در شرایط غیرواقعی هم از قدرت زیادی برخوردارند.

بیشتر نگرانی‌هایی که تجربه می‌کنیم، ناشی از خیال‌پردازی درباره‌ی آینده است. یعنی تجارب کسب نشده، موجب همین ترس‌هاست.

در واقع، هراس از چنان قدرتی برخوردار است که چرخه‌ی حیات انسان را با تهدید مواجه می‌کند.

همچنین ممکن است باعث بروز ناراحتی‌های قلبی، فشارهای عصبی و بسیاری از مشکلات دیگر در علائم حیاتی ما می‌شود.

افزایش استرس و اضطراب

با افزایش جمعیت شهرها و پیشرفت جوامع و همچنین ماشینی شدن زندگی، همزمان میزان استرس و اضطراب‌های زندگی افزایش یافت.

بالا رفتن تنش و استرس در زندگی، ناخواسته زمینه‌ی بروز افکار منفی را فراهم کرده که منفی‌نگری و بدبینی را با خود به همراه می‌آورد.

از مشکلات امروزه‌ی زندگی شهرنشینی، بدبینی در ذهن آدم‌ها و تبلور عینی آن در روابط بین افراد (به ویژه همسران) است.

این باعث تخریب بسیاری از ساختارهای سالم خانواده و جامعه می‌شود.

چشم بستن از نعمت‌ها

ذات طبیعت حاصل‌خیز است ولی ما انسان‌ها تعادل جهان را به هم می‌ریزیم و کمیابی را دامن می‌زنیم.

هرچه بیشتر به دنبال نعمت‌های خداوند بگردیم به همان اندازه آن‌ها را به دست می‌آوریم.

به‌راستی چرا با وجود وفور و فراوانی نعمت، قادر به دیدن آن‌ها نیستیم، انگار چشم خود را به روی‌شان بسته‌ایم؟

پاسخ این است: تصورات منفی و منفی‌بافی‌هایی که درفضای ذهن ما ملکه می‌شوند مانع و سد راه‌اند.

هریک از ما به سادگی می‌توانیم منشأ ملال و رخوت و منفی‌نگری‌های درونی یا کلافگی‌های ذهنی خودمان را پیدا کنیم.

می‌توانیم شرایط و چیزهایی که انرژی وجودمان را می‌مکند بشناسیم و آن‌ها را کنار بگذاریم.

در حقیقت وقتی سطح انرژی مثبت ذهن پایین بیاید، فضا برای حضور و رشد افکار منفی و جریانات مخرب منفی‌گرا باز شده و آن‌ها خودنمایی می‌کنند.

تجربیات منفی

تجربیات منفی، توقعات منفی را تغذیه می‌کند که خود موجب جذب تجارب منفی تازه‌ای می‌گردد.

به بیانی روشن‌تر، بیشتر کسانی که در این الگو وارد می‌شوند هرگز در کل زندگی‌شان نمی‌توانند از آن رهایی یابند.

حتی اگر در مقابل افکار منفی‌شان توبیخ و سرزنش شوند، باز هم به طور ناخودآگاه به جذب و تولید همان‌گونه افکار منفی ادامه می‌دهند.

مگر این‌که الگوهای ذهنی‌شان را تغییر دهند.

اگر به خاطر افکار منفی خود را سرزنش کنیم، در حقیقت به جای شکستن این الگو، ساده‌لوحانه آن را تقویت نموده‌ایم.

بیشتر افرادی که در این دام گرفتار می‌شوند تا وقتی که آگاهی‌شان ارتقاء نیابد، اسیر چرخه‌ی افکار منفی می‌مانند.

ادامه‌ی جنگ با افکار منفی تا وقتی که آن را جزئی از شخصیت‌شان بدانند جنگی بدون پیروزی است.

در نتیجه، بهترین راه‌حل، توقف مبارزه و رها کردن افکار منفی است.

به بیان واضح‌تر، به جای مقاومت در برابر افکار منفی، باید حضور افکار منفی را بپذیریم.

این نکته حقیقتاً باعث اثرگذاری در افزایش سطح آگاهی می‌شود.

می‌توانیم یاد بگیریم که افکار منفی را شکار کرده و بر آن‌ها غلبه کنیم، یا می‌توانیم به افکار منفی اجازه دهیم که در ذهن‌مان بمانند، اما نباید در کلام و رفتارمان جاری شوند.

منبع: کتاب معجزه از دکتر افشین طباطبایی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

میخواهید به بحث بپیوندید؟
مشارکت رایگان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *